۱-مشهد شهری راحت با رضایت اجتماعی اندک. گرشا و کیاشا و عزیزبانو حسابی سرگرمو راضی ان . تو این مدت لااقل ده نفر بهم گفتن پاشو بیا مشهد زندگی کن. تهران موندی چیکار ؟
۲- رفتم کمرمقبولا ، سنگواره های چند هزار ساله رو دیدم ، صبحانه خوردم، آفرود کردم ، گریه کردم و همزمان اینتراستلار رو سکانس به سکانس تو ذهنم مرور کردم . فضای اون کوههای خشک و بیابونی و تجربه احساسی مشابه . چقدر اشک ریختم اونجا . باید دوباره این فیلمو دانلود کنم . فهمیدم من در مواجه با احساسات عمیق روحی به خودم نزدیکترم و این حس رو بیشتر دوست دارم . منو گودتر و قابل قبولتر میکنه برای خودم .
۳- توی جو و شرایطی قرار گرفتم که خودشیفتگیم رو تشدید میکنه و از روند جاری چندان ناراضی نیستم . برای منه خود کم بین این میزان از خودشیفتگی لازمه وگرنه با بی اعتماد بنفسی خودمو خفه میکنم . مرسی از عزیزان عامل .
۴- مسعود داره برای تخصص میره امریکا . قلبا از دست دادن دوستی با این درصد از راحتی و صمیمیت برام حالگیریه . من تو بیست و هشت سالگی انقدر عاقل نبودم ، بودم؟
۵- علت دلدردهای اخیرم احتمالا سنگ کلیه است ،ازمایشهام مشکوکه باید پیگیر باشم .
۶- طفلی علیرضا یه جور حس پدر بودن دارن نسبت به همه مون . تلاش میکنه به حرکت وادارمون کنه . هلمون بده، ساپورتمون کنه. تلفنی بهش گفتم مرسی که حواسش به هممونه با اون همه مشغله . وظیفه نداره خودشو درگیر زندگی بقیه مون کنه ولی دغدغه مونو داره .
۷- با آذی بحثم شد، چرا فکر میکنم وقتی مشهدیم آذی رفتارش با من فرق میکنه ؟ من اونجوری که ادعا میکنم رفتار منصفانه ای دارم ؟ آیا درست فکر میکنم که آذی تو خونه م باهام مدارا میکنه؟
۸- ادمها وقتی نتونن اعتراض کنن، وقتی داد نزنن وقتی خشمشون رو سرکوب کنن ، تبدیل به سیاهچاله های عمیقی میشن . پر از انگیزه درونی ناسالم . هر چه زمان این سرکوبی طولانی تر بشه عقده های روانی پیچیده تری میسازه .
۹- دو شب خواب اثاث کشی دیدم اینکه دارم یک خونه دو خوابه جدید رو فرنیش میکنم . یک اپارتمان بزرگ ، شاید حاصل تلنگر اطرافیانه که بیا اینجا زندگی کن !
۱۰- بعد از چند سال ، چند شبه عمیق میخوام. احتمالا به خاطر شام سنگینه . تمام جزییات خوابها یادم میمونه حتی جنس پارچه ها . خوابم بیشتر شده و در کل آرامترم.
۱۱- دای دای پسرها رو کچل کرد ، قیافه های جدیدشون ،رفتارشون که به خاطر قرار گیری تو جمع تغییر کرده ، بهم فهمونده چقدر گری بزرگ شده . از اینکه میبینم زمانی که برای مدارا و تربیتشون گذاشتم نتیجه داشته و توی جمع انقدر آروم و با شخصیتن حظ میکنم . آرامش خونه تنها دست آورد جدی من توی یک سال و نیم اخیره .
۱۲- با مهندس رضایی در مورد کار صحبت کردم برکردم تهران میرم مصاحبه حضوری . بد به نظر نمیرسه .
۱۳- با همدیگه سرما خوردن از دیانا احتمالا گرفتن . بی اشتهایی شدید روزهای اول و گرما زدگی ، الانم این .
۱۴- من خوشبختم شما دو تا رو دارم . الان دارم میفهمم من با مهرطلبی ناسالم چقدر خودمو فراموش کرده بودم ، و کمکم عادت کردم به جور دیگری زندگی کردن.
۱۵- قراره برای جیلینگ بلینگ تیزر بسازیم . خیلی دارم کند جلو میرم.
ادامه دارد ...
یلدا...برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 52