و این منم زنی تنها در انتهای فصلی سرد ...
سیزده روز دیگر تا سالگرد مادر شدنم مانده و حدود یک ماه و نیم دیگر تا تمام شدن سال ... و باز من پر از اصرار برای تمام شدن روزهام.
مثل تمام آخر سالها خسته ، مثل تمام آخر سالها تنها و مثل تمام تنهایی ها تمایلی حریص به گودتر کردن حفره ی عمیق تنهایی ام .
این روزها مدام اشکم سر میرود و قایمش میکنم کاش این روزهای آخر سال زودتر تمام شود و سال نو شود و باز من بگردم به دنبال بهانه جدیدی برای شروع و ادامه دادن.
پ ن :شازده کوچولو این روزهای تلخم را ، یادت مرا فراموش...
پ ن : مدام توی سرم آوار میشود که خسته ام مثل در آغوش کسی جا نشدن ...
یلدا...برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 193