روی همون مبلی میشینم که تمام روزهایی که تودل من سلول به سلول بزرگ میشدی میخوابیدم. اون موقع تو دلم بودی و حالا بین دستهامی. آروم خوابیدی. زیباترین موجودی هستی که تا حالا دیدم. چقدر نزدیکی به من. چقدر خوشحالم که با من آروم میشی. چقدر دوست دارم که چسبیدی به من. اینکه برات با تمام آغوشها دنیا فرق دارم . حظ میبرم از اینکه میتونم تمام وجودم و آرامش کنم و بدم به تو.
پسر من، پاره ی تنم، عصاره ی تمام افکار و احساساتم، دوست دارم . دوست دارم. دوست دارم
یلدا...برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 214