حس خوب یواشکی

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    نمیدانم از کجا پیدایش می شود 

    یک هو آب می زنم به صورتم و دلم انگار روشن می شود 

    صبح چشمانم را باز می کنم انگار خورشید نشسته توی قلبم 

    یا همین الان که میزم را مرتب می کنم و سالن تمیز است و یهو یک عالمه انرژی می نشیند توی بند بند وجودم 

    نمی دانم این حس خوب یواشکی, از کجا پیدایش می شود 

    طعم خاصی دارد مثل حس بیدار شدن صبحهای مدرسه 

    با صدای ترق و تروق استکان  نعلبکی های توی سینی که مامان می گذاشت وسط سفره 

    و نوید صبحانه بود با نان گرم و صدای علی شیرخدا که از رادیوی بابا پخش می شد 

    همانقدر روشن است و همانقدر آشنا 

    طعم احساسهای خوبی را دارد که گاهی فقط با تمرکز روی نوستالژیهایم برای چند ثانیه مزمزه اش می کردم 

    حالا این روزها بدون تمرکز یک هو خودش می ریزد توی دلم 

    می دانم اصلا اصلا اصلا بی ارتباط با وجود تو نیست که روز به روز در دلم پررنگ تر می شود حضورت 

    می دانم اینها شیطنت های زیبای توست پیامبر صلح درون من 

    با اینکه هنوز حسی شبیه مادر شدن ندارم 

    ولی ریز ریز و خیلی رسمی و خیلی یواشکی, با هم ارتباط برقرار می کنیم . با کمی رودروایستی و با کمی خجالت 

    منی که باورم نمی شود تا چند وقت دیگر موجود کوچکی سهم بزرگی از روزهایم را خواهد گرفت 

    و تویی که اصلا نمی دانم چی توی سرت می گذرد . 

    هر چه هست بابت این حسهای خوب یواشکی, متشکرم 

    انگار زنده ام می کند وسط این همه آلودگی هوای تهران 

    ندیده می بوسمت . حس نازک تنهای توی دلم . که فعلا فقط من هستم و تو و کسی توی دنیایمان شریک نیست . 

     

    پ ن : مازیار به شدت حسادت می کند که چرا نمی تواند مادر شود . و من یاد خودم می افتم که همیشه دلم می خواست پدر شوم تا مادر .... 

    پ ن 2: حضور رسمی ات مبارک

     

     

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 209 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 23:49