خیلی سبک و فارق
بروم
به شهری که آشناترین مردمان روزگار را
برایم کنار گذاشته است
بروم در آغوش مادرم بخوابم
بروم با صدای همهمه ی برادرانم بیدار شوم
بروم وسط وراجی های خواهرهایم
اینجا خیلی وقت است دلم را گیر انداخته
باید بروم
نفسی بکشم
هوایی بخورم
موهایم را رنگ تازه ای بزنم
باید بروم پدرم را بغل کنم
پ ن : در فکر سفر به مشهدم . به شدت دلم هوای خونه رو کرده . به شدت
یلدا...برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 188