یلدای 95
پایم را که از همه جای دنیای مجازی بکشم بیرون اینجا با در و دیوار قدیمی اش هنوز همان حس خوب من و دلم است . جایی که خودم می شوم . برای خودم . نه تلگرام است با مطالب بیخودش نه اینستاگرام است که انگار آدمها دارند خودشان را توی عکسهایشان جر می دهند . اینجا یک جای دیگر است . جایی که چیزهای ته وجودت کلمه می شوند و می ریزند بیرون .
زندگی پیش می رود و غیر قابل توصیف تر از آنچیزی است که همیشه تصور می کردم . سخت آسان تلخ شیرین . می رود جلو و من دنبالش میدوم از این کوچه به آن کوجه از این ماه به آن ماه از این سال به آن سال .
آدمها و دوستان و آشنایان برایم بیرنگ می شوند و محدوده ام روز به روز تنگ تر می شود . نمی دانم این از شناخت است یا خودخواهی که فکر می کنم آدمها خیلی به دردنخور شده اند . با چراغ هم که دور شهر بگردی .... از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست ... که آن هم یافت می نشود .
چند روز دیگر می رسم به آغاز یلدایی دیگر .
و بزرگ شده ام .
پ ن : برای اولین بار توی عمرم اتاق عمل رو تجربه کردم . تجربه ی جالبی بود .
پ ن : زندگی.... یه کم یواش بذار بفهممت
پ ن : رانندگی یادم نیست ... رانندگی یادم بود . .. رانندگی یادم رفت .
پ ن : خواب صورتی هم پررررررررررررررررررررررررررررر. با اینکه منتظرت نبودم ولی دلتنگت که شدم .
یلدا...برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 210