گاو

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    دادگاه نیست اینجا ، ولی عذاب روحی مجبورم میکنه به محاکمه .

    بخدا که تمام صبوریمو خرج کردم ، به راه نمیاد ، گوش نمیده این ترس لعنتی رو هضم نمیکنه . کاش پاشو جراحی نمیکردم . رابطه م با گرشا تو ماساژ هر روزه ی پاش که تبدیل به یک ترس و استرس عظیم شده و تهش میرسه به داد و هوار و کتک روز به روز داره خرابتر میشه و این احساس بد شدن منو با سرعت بیشتری میبره تو پرخاشگری وقیحتر و تو عذاب وجدان قوی تر.

    چیکار کنم که دکتر میگه تاندون باید تحت فشار فرم بگیره وگرنه برمیگرده به حالت اول . و گرشا که همیشه کوچکترین دردها براش غیر قابل تحمل بوده و بشدت واکنش نشون میده . پای کج بهتر از روان کج نبود واقعا ؟؟؟

    وابستگی سمی ش به من داره بیشتر میشه و من کلافه تر و ... آخ کاش تموم شه این همه تنش بین من و تو که داره انقدر عصبیت میکنه که هر شب تو خواب داد میزنی . ببخش امروز و دیشب انقدر وحشی بازی در آوردم. میدونم همه اش جایی در روحت ثبت میشه و من باز بیشتر خودمو سرزنش که خاک بر سرت یلدا ‌‌با اینکه بهت حق میدم ولی خاک بر سرت ...

    پ ن: اتاق خودمو با پسرها عوض کردم ولی این استرس لعنتی هنوز هست . باید برم پیش خانم دکتر فرتوت ، باید برم ... خسته م.

    +  سه شنبه ۵ دی ۱۴۰۲  |

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 13:02