ایمان

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    گاها برام پیش میاد سلسله اتفاقات اطرافم منو به سمت خاصی هدایت میکنن. روزهای استیصال بیمارستان و حال غریب روحیم منو به حسی از جنس اعتقاد دینی نزدیک کرد. ایمان نه به مفهوم پیچیده و کاملش ، همین دست آویختن به نیروی الهی . توجه کردن به موجودیتی به نام خدا و متوسل شدن به قدرت و رحمتش.

    توی همون روزها به خاطر شب بیداری و بیکاری و بیحوصلگی ناخوداگاه خوردم به فیلم یوزارسیف و عشق زلیخای نابینا و شفا گرفتنش و کشف خدا و احساس خاص زلیخا به معبودش. خوردم به خوندن ناخوداگاه دعای کمیل و یادآوری حرم امام رضا تو دوران دانشجویی . خیلی وقته بی تعصب به دین نگاه میکنم و برام مفهوم معناداری نیست . ولی امروز که شهریار زنگ زد و گفت حرم امام رضام برای گرشا زیاد دعا کردم ناخودآگاه زدم زیر گریه .

    نمیدونم یه حس فطریه یا نتیجه تربیت مذهبی که همه مون تو کودکی اجبارا تو مسیرش بودیم و قطعا رگه هایی تو وجودمون بجا گذاشته . دارم مزه مزه اش میکنم و کنج مغزم وول میخوره که یه جوری این پروژه رو خاکبرداری کنم و تو معرفت اینجای عمرم یه جور دیگه بهش نگاه کنم . یه جور دلی ، برای خودم .

    یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 4:31