زنگ زدم به مسعود واسه گزگز دست و پام که دیشب دهنمو صاف فرمود ، میگه یلدا یادته نغمه دختر عمه افخم ؟ میگم نه والا ، میگه بهتر یادت نیست تشییع جنازه شه امروز ۵۰ سالشم نبود . با خودم میگم حول و حوش من عمر کرده .میگه زندگی تخمی تر از این حرفاست .
تو دلم میگم واقعا زندگی به چی بنده ؟ هیچی . همین ثانیه رو زندگی کن . فکر بعد و بعید که چی؟
پ ن: قمر در عقربه . کار ماه بود .
یلدا...برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 34