نه اون قسمت روونه کردنت تو اتاق عمل
نه اشکهای داغ پشت در
نه تحویل گرفتنت با اون همه گریه و جیغ هات تو ریکاوری
هیچ کدوم اندازه ی گریه های تو بخش ات کمرمو خم نکرد .
اینکه تو گوشِت میگفتم قول میدم دردت تموم میشه و هیچ کاری نمیتونستم برات بکنم . غول چراغ جادوت نبودم .
تازه فهمیدم یه جاهایی تو زندگیت ، خورد میشم و کاری از دستم برنخواهد اومد و تو باید تنهای تنهای تنها مشکلاتت رو بدوش بکشی و من فقط میتونم کنارت وایستادم تا بهم تکیه کنی ... باید اونقدر بال و پرت قوی باشه که تنهایی از پسشون بر بیای ...
یلدا...برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 51