کاش وجود داشتی واقعی، نه این همه به ایهام و استعاره ،
کاش در جایی از دنیایم موجود بودی شفاف و بدون ابهام.
اگر بودی انقدر صمیمی و نزدیک که میگویند، میشد پر کنم تمام لحظه های تنهایی ام را با تو . به جای منتظر بودن و بیخیال شدنهای مدام در مصاف با مخلوقاتت.
اگر بودی آنچنان نزدیک و همنشین ، یار غار حالهای سنگینم میشدی، همپای قهوه خوردنم، حظ بردنم از عطر گلهای پاییزی ، دست در گردنم در تفرج روزهای دلنشین ابری.
اگر داشتمت تنهاییِ ارزشمندم را خالصانه زیر پایت پهن میکردم ، خود خودم را از تو یکی قایم نمیکردم و بی محابا درونت سراریز میشدم و لاجرعه سَرَت میکشیدم.
اگر بودی میتوانستم شبها عین پتو بپیچمت دور خودم و تنگ در آغوشت بخوابم و با بوسه بیدارم کنی . جهان با تو عجب امن میشد .
اگر بودی، آخ اگر بودی چنان خالق و مخلوق عاشق و یگانه ای را به جهان مینمایاندیم که ... حیف تو نیستی ، بودی هم خودت را اینقدر با من قاطی نمیکردی...
پ ن: وسوسه ات را دوستی در من کلنگ میزند ...
یلدا...برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 48